سکوت....
|
هم خوشتیپ بود و هم در سخون،اینجور افراد هم توی کلاس زودتر شناخته میشن. نفهمیدن درس،کمک برای نوشتن مقاله یا پایان نامه و یا گرفتن جزوه های درسی، بهانه هایی بود که دختر ها برای هم کلام شدن با اون انتخاب میکردند. پاپیچش میشدند،ولی محلشان نمیگذاشت،سرش به کار خودش بود. وقتی هم علنی به او پیشنهاد ازدواج میدادند،میگفت:دختری که راه بیفته دنبال شوهر برای خودش بگرده که به درد زندگی نمیخوره!نمیشه باهاش زندگی کرد. «یادی از شهید محمد علی رهنمون» [ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 1:44 عصر ] [ محمد یزدانی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |